من قوي هستم

ساخت وبلاگ

از صبح زود صدای همهمه و حرف و خنده و دعوا و جاروبرقی! از خونه‌شون میومد. من، کلافه و بی اعصاب، مدام پنجره رو باز و بسته میکردم تا صداشون رو بشنوم و نشنوم...

نمیدونم به خاطر تعارف های مامان و بابا بود یا اخلاق‌های قدیمی خودشون که نیم ساعت پیش زنگ خونه‌ی ما رو زدن و... من بغضم ترکید.

روزا دارن سخت میگذرن. سخت و نابودکننده...


برچسب‌ها: چيزي مثل روزگار غريب
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۶ساعت 20:51  توسط سهيلا  | 
من قوي هستم...
ما را در سایت من قوي هستم دنبال می کنید

برچسب : تایرد, نویسنده : 11554a بازدید : 198 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:29

بعد از گذشتن چندین ساعت پر تنش و نگرانی، خونه به حالت سکوت در اومد. همه خوابیدن. ماهی رو هم خودم خوابوندم. حالا منم و یک دنیا فکر قروقاطی و استرس و آنایی که نمیفهممش...
برچسب‌ها: تلخيجات
+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 16:3  توسط سهيلا  | 
من قوي هستم...
ما را در سایت من قوي هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 11554a بازدید : 282 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 1:43

رفتم دم پنجره و پرده رو کنار زدم. آفتاب از کوچه جمع شده و سایه‌ی ابرا افتاده رو کوه‌ها. جلال دم باغچه‌ی ته کوچه ایستاده بود و داشت با یه چیزی ور میرفت که چون پشت ماشین بود دیده نمیشد. عرفان رفت پیشش. یکم حرف زدن و بعد رفتن طرف خونه خانوم سید. منم گردنمو کج کردم و به زور اونجا رو نگاه کردم. خانوم سی من قوي هستم...
ما را در سایت من قوي هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 11554a بازدید : 305 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 1:43

الان توی تاکسی ام ‌و باد داره کوبیده میشه توی صورتم و مدام هندزفریهارو از گوش هام‌پرت میکنه بیرون. هر دفعه با فشار و حرص بیشتری دو تا گوشی هندزفریو فرو میکنم توی گوشم و دوباره درمیاد.. هنوز گیجِ خواب دیشبم. دیشب قبل از سحر چیزاییو توی خواب دیدم که چند سال منتظرش بودم. دردش همینجاست. همین که بعد از من قوي هستم...
ما را در سایت من قوي هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 11554a بازدید : 260 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت: 8:13

چند بار پشت سر هم گفت:

I can't forget

I can't forgive

بعد بغضش رو بلعید...

من قوي هستم...
ما را در سایت من قوي هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 11554a بازدید : 268 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت: 8:13

یکی از روابط انسانی خیلی خفن و با کلاس طور بنظرم‌ اونیه که آخرش به آرزوی خوشبختی ختم میشه. عین خارجیا. مثلا دو نفر بعد از یه سالِ مدام حرف (زرِ سابق) زدن با هم، درست شب تولد یکیشون، اون یکی براش آرزوی چیزای خوب بکنه و شخص متولد! یادآور شه که به خوشبختی بیشتر از هر چیز دیگه‌ای نیاز دارهخلاصه تهش برای من قوي هستم...
ما را در سایت من قوي هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 11554a بازدید : 322 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت: 8:13

گفتم بدوم تا تو همه فاصله‌ها را... حال الان من خوبه. نشستم توی ایوون و لیوان چای تو دستمه و به حرفای یه جمع دوست داشتنی گوش میدم. الان بابا داره با سعید تلفنی حرف میزنه. و حال الانِ محضم خوبه. ولی امروز توی حمام بعد از صدایی که شنیدم! زدم زیر گریه و دعوام شد با خدا! صدا بهونه بود. چند روزیه که دلم من قوي هستم...
ما را در سایت من قوي هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 11554a بازدید : 324 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت: 8:13